جدول جو
جدول جو

معنی یاقوت وش - جستجوی لغت در جدول جو

یاقوت وش
(وَ)
یاقوت مانند و شبیه به یاقوت
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ کَ / کِ)
نوشندۀ می لعل، آشامندۀ شراب سرخ، (ناظم الاطباء)، یاقوت نوشیده، پر شراب سرخ:
دگر ره یکی جام یاقوت نوش
بدان نوش لب داد و گفتا خموش،
نظامی
لغت نامه دهخدا
آنکه یاقوت یا عقیق پوشیده باشد، (ناظم الاطباء)،
پوشیده از یاقوت، غرق در بوسه، (به مناسبت شباهت لب به یاقوت) :
چه نوشابه آن آفرین کرد گوش
زمین را ز لب کرد یاقوت پوش،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مَ / مُ)
دارای موجی چون یاقوت در رنگ و درخشندگی، مجازاً سرخ گون، به معنی پر در و گوهر:
طبع تو بحر محیط، دست تو ابر بهار
بحر تو یاقوت موج، ابر تو زرین مطر.
معزی
لغت نامه دهخدا
(لَ)
با لبی به رنگ یاقوت سرخ. سرخ لب. (ناظم الاطباء) :
جام زرین تو پر کرده ز یاقوت روان
ساقی بزم تو یاقوت لب سیم بری.
امیرمعزی.
مست تمام آمده ست بر در من نیمشب
آن بت خورشیدروی وان مه یاقوت لب.
خاقانی.
یاقوت لبان در بناگوش
هم غالیه بوی و هم قصب پوش.
نظامی.
، ازاسمای محبوب است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
به رنگ یاقوت، سرخ، یاقوت رنگ:
گاه برسان یکی یاقوت گون گوهر شود
گه به کردار یکی بیجاده گون مجمر شود،
فرخی
لغت نامه دهخدا
(گَ)
لعل گر. (آنندراج). سازندۀ اشیایی که در آنها یاقوت به کار رود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
دارای پر یاقوتین.
- مرغ یاقوت پر، کنایه از آتش است
لغت نامه دهخدا
(زَ مَ اَ)
پاشندۀ یاقوت:
بگرد جهان این خبر گشت فاش
که شد کان یاقوت یاقوت پاش،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قوتْ)
مانند یاقوت. سرخ:
یاقوت وار لاله بر برگ لاله ژاله
کرده بر او حواله غواص در دریا.
کسائی.
بیا ساقی آن آب یاقوت وار
درافکن بدان جام یاقوت بار.
نظامی.
من روی بر زمین و دو چشم اندر آسمان
بیجاده رنگ رویم و یاقوت وار چشم.
زین الدین سجزی
لغت نامه دهخدا