آنکه یاقوت یا عقیق پوشیده باشد، (ناظم الاطباء)، پوشیده از یاقوت، غرق در بوسه، (به مناسبت شباهت لب به یاقوت) : چه نوشابه آن آفرین کرد گوش زمین را ز لب کرد یاقوت پوش، نظامی
آنکه یاقوت یا عقیق پوشیده باشد، (ناظم الاطباء)، پوشیده از یاقوت، غرق در بوسه، (به مناسبت شباهت لب به یاقوت) : چه نوشابه آن آفرین کرد گوش زمین را ز لب کرد یاقوت پوش، نظامی
با لبی به رنگ یاقوت سرخ. سرخ لب. (ناظم الاطباء) : جام زرین تو پر کرده ز یاقوت روان ساقی بزم تو یاقوت لب سیم بری. امیرمعزی. مست تمام آمده ست بر در من نیمشب آن بت خورشیدروی وان مه یاقوت لب. خاقانی. یاقوت لبان در بناگوش هم غالیه بوی و هم قصب پوش. نظامی. ، ازاسمای محبوب است. (آنندراج)
با لبی به رنگ یاقوت سرخ. سرخ لب. (ناظم الاطباء) : جام زرین تو پر کرده ز یاقوت روان ساقی بزم تو یاقوت لب سیم بری. امیرمعزی. مست تمام آمده ست بر در من نیمشب آن بت خورشیدروی وان مه یاقوت لب. خاقانی. یاقوت لبان در بناگوش هم غالیه بوی و هم قصب پوش. نظامی. ، ازاسمای محبوب است. (آنندراج)
مانند یاقوت. سرخ: یاقوت وار لاله بر برگ لاله ژاله کرده بر او حواله غواص در دریا. کسائی. بیا ساقی آن آب یاقوت وار درافکن بدان جام یاقوت بار. نظامی. من روی بر زمین و دو چشم اندر آسمان بیجاده رنگ رویم و یاقوت وار چشم. زین الدین سجزی
مانند یاقوت. سرخ: یاقوت وار لاله بر برگ لاله ژاله کرده بر او حواله غواص در دریا. کسائی. بیا ساقی آن آب یاقوت وار درافکن بدان جام یاقوت بار. نظامی. من روی بر زمین و دو چشم اندر آسمان بیجاده رنگ رویم و یاقوت وار چشم. زین الدین سجزی